خون دل

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مرغى بباغ رفت و يکى ميوه کند و خورد
ناگه ز دست چرخ بپايش رسيد سنگ
خونين به لانه آمد و سر زير پر کشيد
غلتيد چون کبوتر با باز کرده جنگ
بگريست مرغ خرد که برخيز و سرخ کن
مانند بال خويش، مرا نيز بال و چنگ
ناليد و گفت خون دلست اين نه رنگ و زيب
صياد روزگار، بمن عرصه کرد تنگ
آخر تو هم ز لانه، پى دانه بر پرى
از خون پر تو نيز بدينسان کنند رنگ
در سبزه گر روي، کندت دست جور پر
بر بام گر شوي، کندت سنگ فتنه لنگ
آهسته ميوه اى بکن از شاخى و برو
در باغ و مرغزار، مکن هيچگه درنگ
ميدان سعى و کار، شمار است بعد ازين
ما رفتگان نبوت خود تاختيم خنگ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید