سفر اشک

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اشک طرف ديده را گرديد و رفت
اوفتاد آهسته و غلتيد و رفت
بر سپهر تيره هستى دمى
چون ستاره روشنى بخشيد و رفت
گر چه درياى وجودش جاى بود
عاقبت يکقطره خون نوشيد و رفت
گشت اندر چشمه خون ناپديد
قيمت هر قطره را سنجيد و رفت
من چو از جور فلک بگريستم
بر من و بر گريه ام خنديد و رفت
رنجشى ما را نبود اندر ميان
کس نميداند چرا رنجيد و رفت
تا دل از اندوه، گرد آلود گشت
دامن پاکيزه را بر چيد و رفت
موج و سيل و فتنه و آشوب خاست
بحر، طوفانى شد و ترسيد و رفت
همچو شبنم، در گلستان وجود
بر گل رخساره اى تابيد و رفت
مدتى در خانه دل کرد جاى
مخزن اسرار جان را ديد و رفت
رمزهاى زندگانى را نوشت
دفتر و طومار خود پيچيد و رفت
شد چو از پيچ و خم ره، با خبر
مقصد تحقيق را پرسيد و رفت
جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم
ميوه اى از هر درختى چيد و رفت
عقل دورانديش، با دل هر چه گفت
گوش داد و جمله را بشنيد و رفت
تلخى و شيرينى هستى چشيد
از حوادث با خبر گرديد و رفت
قاصد معشوق بود از کوى عشق
چهره عشاق را بوسيد و رفت
اوفتاد اندر ترازوى قضا
کاش ميگفتند چند ارزيد و رفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید