شماره ٣٨: طوطى روح که دامش قفس ناسوتست

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
طوطى روح که دامش قفس ناسوتست
عندليبى است که جايش چمن لاهوتست
بشکرهاى ملون چو مگس حاجت نيست
طوطيى را که ز خوان ملکوتش قوتست
يوسف عقل ترا نفس تو چون زندانست
يونس روح ترا جسم تو بطن الحوتست
اى بدنيا متمتع اگر اين عمره و حج
از پى نام کنى کعبه ترا حانوتست
در کهولت چو صبى طبع جوان آيين را
زآن مريدى تو که پير خردت فرتوتست
دل تو مرده دنيا و چنين تا لب گور
سوبسو مرده کش توتن چون تابوتست
هرکه او تشنه دنياست ازو نايد عشق
مطلب آب ز چاهى که درو هاروتست
اى جوانمرد تو مرد پيرزن دنيا را
زهره يى دان که رخش آفت صد ماروتست
دل خودبين تو امروز چو افعى شد کور
زآن زمرد که بگرد لب چون ياقوتست
خويشتن را تو چو داود شمارى ليکن
هر سر موى تو در ملک يکى جالوتست
سيف فرغانى رو خدمت درويشان کن
کرم قزاز بريشم گر برگ توتست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید