شماره ٢٦٥: آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست
قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست
عاشق بسان مرده بود،جان اوست دوست
چون دوست دست داد بجانش چه حاجتست
آن کو بدل حديث تو تکرار مى کند
از بهر ذکر تو بزبانش چه حاجتست
وآن کس که از جهانش تمنا وصال توست
چون يافت وصال تو بجهانش چه حاجتست
عاشق بهشت از پى روى تو مى خوهد
چون ديد روى تو بجنانش چه حاجتست
عاشق بمال دل ندهد بهر آنکه اوست
کان گهر بگوهر کانش چه حاجتست
او بر در تو از همه خلقست بى نياز
آنرا که کس تويى بکسانش چه حاجتست
با او چو دست لطف بيارى بر آورى
زآن پس بيارى دگرانش چه حاجتست
از کشف و از عيان نتوان گفت نزد او
چون عين او تويى بعيانش چه حاجتست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید