شماره ٢٩٢: ماه سعادتم را باشد شب تمامى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ماه سعادتم را باشد شب تمامى
با تو گرم ببيند دشمن بدوستکامى
هر آفتاب زردم ز آن روى شاد گردان
کين روزه دار غم را تو چون نماز شامى
از چنگ باز عشقت چون کبک کوه گيرد
طاوست ار ببيند وقتى که مى خرامى
محروم کرد ايام از خدمت تو مارا
هجران زشاخ برکند آن ميوه رابخامى
خال ترا چو ديدم بازلف تو بگفتم
چون صيد درنيفتد کين دانه راتو دامى
دل شد زخمر عشقت رسوا بنيم جرعه
ننهفت حال خود را مست از رقيق جامى
با عشق تو دل من از دشمنست ايمن
هرچ آن حلال باشد نستاندش حرامى
از وصف حسن آن مه گر عاقلى حذر کن
کاينجا ز ذکر ليلى مجنون شود نظامى
با عاشقان عارف ازجام لاابالى
خوردم شراب و رستم از ننگ نيکنامى
ترک ادب کن اى دل زيرا که دست ندهد
از خواندن مصادر اين پايگاه سامى
جز مدح دوست اى سيف از تو چه خدمت آيد
در حضرتى که آنجا سلطان کند غلامى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید