شماره ٣٥٥: کسى که همچو تو ازلب شکر فروش بود

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که همچو تو ازلب شکر فروش بود
اگر بياد لبش مى خورند نوش بود
کسى که عشق تو بروى گذر کند چون برق
چو ابر گريد و چون رعد در خروش بود
زعشق همچو تويى اضطراب من چه عجب
که آب بر سر آتش نهند جوش بود
چو دل ربودى ازابرام من ملول مشو
که درمعامله درويش سخت کوش بود
ترا بنقد روان سخن خريدارم
ازآنکه شاعر مفلس سخن فروش بود
بدور حسن تو گويم سخن چو قاعده نيست
که عندليب بايام گل خموش بود
بنزد تو سخن آورد سيف فرغانى
وگرنه لايق اين در کدام گوش بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید