شماره ٤٢٨: ايا گرفته مه وآفتاب نور از تو

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ايا گرفته مه وآفتاب نور از تو
بمرگ حالم نزديک گشت دور از تو
زديده ودل من اى همه بتو نگران
مپوش رو که دل و ديده راست نور از تو
بهشت بى تو مرا دوزخيست، از برمن
مرو که خانه بهشتيست پر ز حور ازتو
چو مى روى همه در ماتمند عشاقت
بيا که ماتم عشاق هست سور ازتو
زفرقت تو ندانم که حال من چه شود
نه مايلى تو بمن نى منم صبور ازتو
اگرچه در طلب از ما فتورها باشد
تو منعمى نبود در عطا فتور ازتو
زحزن گر طرف ديگرى بود هرگز
چه غمخورد چو دلى را بود سرور ازتو
بنفس مرده عشق تواند زنده دلان
بجان حيات پذيرند در قبور ازتو
بلطف خود مددش کن که سيف قرغانى
همى خوهد مدد اندر همه امور ازتو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید