شماره ٤٣١: هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست
وآن کو نه مدحت تو کند در ضلالتست
قومى بکار دنيى وقومى بآخرت
مشغوليى که با تو نباشد بطالتست
نظمى که مى کنيم وبآخر نمى رسد
از داستان عشق تو اول مقالتست
از حال ما خبر ز مجانين عشق پرس
هشيار را خبر نبود کين چه حالتست
گفتم بدل که تحفه جانان مکن زجان
گو را بکار نايد ومارا خجالتست
ابرام نامه گرچه ازآن در بريده ام
آهم رسول صادق وشعرم رسالتست
اى عالم ار تو وعده بجنت کنى خطاست
مشتاق دوست را که ز حورش ملالتست
آنکو بعلم وعقل خود از دوست باز ماند
عقلش جنون شناس که علمش جهالتست
وقتست سيف را که نگويد دگر سخن
ذکرت بدل کند که زبان را کلالتست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید