شماره ٤٥٤: زهى از جمال تو گشته جهان خوش

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى از جمال تو گشته جهان خوش
رخت همچو مه خوب وتن همچو جان خوش
کسى کو بهر جاى خوش نيست با تو
مبادا برو هيچ جا در جهان خوش
من از ناخوشى فراق تو خسته
تو در خلوت وصل با ديگران خوش
زتلخى غمهاى شيرين گوارت
دل عاشقان چون زحلوا دهان خوش
همى دار با عاشقان زآنکه دارى
چوگل روى نيکو چو بلبل زبان خوش
نه عاشق بود کش بخوردن نباشد
غم عشق تو همچو در قحط نان خوش
بدنياى دون غافل از کار عشقت
چو گربه زموش وسگ از استخوان خوش
چو گربه درين خانه گر ره بيايم
چو سگ جاى سازم برين آستان خوش
که هر ذره يى بر زمين در تو
چو خورشيد وماهند بر آسمان خوش
ايا دوزخ تو تويى گرتو خواهى
که وقتت چو جنت بود جاودان خوش
بترک دو عالم نمازى نيت کن
در دوست را همچو قرآن بخوان خوش
کسى را که مقصود ديدار باشد
سرش نيست با حور ودل با جنان خوش
نگر سيف فرغانيا تا نباشى
ببازى درين کوى چون کودکان خوش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید