شماره ٥٦٩: اى زمعنى مر ترا صورت چو جان آراسته

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى زمعنى مر ترا صورت چو جان آراسته
همچو روى از حسن از رويت جهان آراسته
جان صورت معنى آمد زين قبل عشاق را
جان (ز) مهر تست چون صورت بجان آراسته
صورت زيباى حسن از روى شهرآراى تست
همچو رخسار چمن از ارغوان آراسته
اى زمين در زير پايت سرفراز از روى خود
تو بخورشيد ومهى چون آسمان آراسته
چون همه خوبان عالم را بهم جمع آورند
با رخ چون گل تويى اندر ميان آراسته
ور جهان بستان شود بى تو ندارد زينتى
بى جمال گل نگرددبوستان آراسته
مجلس اصحاب حسن ازروى سرخ اسپيد تو
چون بگلهاى ملون گلستان آراسته
گر چه در اول زمان آرايش از يوسف گرفت
از رخ زيباى تست آخر زمان آراسته
در بهاران باغ اگر از روى گل گيرد جمال
بى گمان از ميوه گردد در خزان آراسته
اندرآن موسم که گردد باغهاجنت صفت
گل بود دروى چو حور اندر جنان آراسته
چون درخت اندر خزان برگش فرو ريزد اگر
بگذرد بر وى چو تو سرو روان آراسته
بحر شعرم همچو کان زاو صاف تو پر گوهرست
اى بگوهرهاى خود چون بحرو کان آراسته
عشق رااز ما چه رونق دوست را از ما چه سود
خوان سلطان کى شود از استخوان آراسته
ملک از ما نيست همچون لشکر از مردان و هست
شهر از ما چون عروسى از زنان آراسته
سيف فرغانى طلب کن بوى درويشى زخود
تا بکى باشى برنگ ديگران آراسته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید