شماره ٥٨٢: هرکه او نام تو گويد دم او نور شود

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه او نام تو گويد دم او نور شود
ظلمت غير تو از جان ودلش دور شود
آفتاب ارنبود از رخ چون خورشيدت
سربسر عرصه آفاق پر از نور شود
ماه روى تو مدد گر نکند هر روزش
روى خورشيد سيه چون شب ديجور شود
نفس اگر زنده بود نفحه عشقش نکشد
وردلى مرده بود زنده بدين صور شود
هجرت جان زتن خود نبود بر ما مرگ
مردن آنست که عاشق زتو مهجور شود
گر کسى عشق نورزد بچه گردد کامل
ور کسى خمر ننوشد بچه مخمور شود
مرد شيرين شد چون عشق در او شور فگند
برهد از ترشى غوره چو انگور شود
جهد آن کن که ترا طعمه خود سازد عشق
شهد گردد گل چون طعمه زنبور شود
عشق بر هر که تجلى کند آن کس همه جاى
بکرامت چو کليم وبشرف طور شود
هر که را عشق تو بيمار کند همچو مسيح
نفس او سبب صحت رنجور شود
سيف فرغانى اگر مست مى عشق شوى
صد خرابى بيکى بيت تو معمور شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید