شماره ١١٠: در محبت درد اگر بيحد ، دوا بسيار هست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در محبت درد اگر بيحد ، دوا بسيار هست
زخم اگر ناسورشد الماس در بازار هست
گر زلطفم نا اميد ، اميدوارم از عتاب
گر ندارم سبحه در کف بر ميان زنار هست
شستن لوح گنه دستور راپر زحمتست
ورنه سيل اشک عذر وآب استغفار هست
اى طبيب همت احسانى که در شهر اميد
نيست درمانى و دردکام صد بيمار هست
درس معنى در کهن اوراق کس در کام نيست
ديده بگشا کين رقم برهر درو ديوار هست
معنى زنار بستن گر مقيد بودنست
در درون خرگه روح القدس زنار هست
نيست غم گرياسمين وسنبلم در باغ نيست
تا بلذت بشکنم در ديده دل خار هست
عرض جنت کم ده اى رضوان که در بستان عشق
ميوه تلخ وگل پژمرده دربازار هست
گر دلم تنگست وخونم تلخ عرفى باک نيست
ديده زهر آشنا وگريه بسيار هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید