شماره ١٢٠: اى سينه حبس اين نفس نيلگون بسست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى سينه حبس اين نفس نيلگون بسست
شد مست دود خرمن آتش کنون بسست
گو صلح کن زمانه وگو يار شو فلک
با اهل دل عداوت بخت زبون بسست
نبض دلم گرفتى ورنگ رخت شکست
دانم من اى مسيح که خونم فسون بسست
ريزم دعاى راحت وچينم نثار درد
فيض دعاى من اثر واژگون بسست
بسيار خون مخور که در انصاف اهل ذوق
کونين راحلاوت يک مشت خون بسست
عرفى بريز مى بلب العطش زنان
ما را گلوى تشنه وجام نگون بسست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید