شماره ٢٥٧: دارم ز زخم غمزه او لذتى که بود

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دارم ز زخم غمزه او لذتى که بود
اما نمانده جان مرا طاقتى که بود
اکنون که ميتوان طلب نيم عشوه کرد
دردم ببين که نيست مرا جرأتى که بود
از ديدنت نمردم و ناديدنم بکشت
دردا که دارم از تو همان خجلتى که بود
بى بهره کشتگان تو من بعد از آنکه برد
کام شهيد ناز تو هر لذتى که بود
عرفى بسجده صنم افزود عزتم
يعنى زياده گشت مرا اطاعتى که بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید