شماره ٣٠٤: مگر لب تو نصيب شراب ميگردد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مگر لب تو نصيب شراب ميگردد
که آب در دهن آفتاب ميگردد
چگونه راز دل آرم باين حيا بر لب
که شعله ميرسد اينجا و آب ميگردد
چنان ز روى تو چينم گل مراد امشب
که گريه زهر بچشم گلاب ميگردد
دلت بمن ده و بروى کرشمه ريز و ببين
که از تو چون دل مردم خراب ميگردد
ز بس خيال تو آرد هجوم بر چشمم
بگرد هرمژه صد آفتاب مى گردد
چه آتش است ندانم بسينه عرفى
که دوزخ از نفس او کباب ميگردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید