العطش اى عشق تلخابى بخاک ما بريز
از شراب جرعه برجان پاک ما بريز
باغ ناموسيم آب ميوه ما زهرباد
شبنم آسودگى از برگ تاک ما بريز
ارزش مارا چه مى سنجى مروت را بسنج
آبروى دشنه نازى بخاک ما بريز
ارغوان را از حيا شد پايمال زعفران
مشت خونى بر دهان خنده ناک ما بريز
بر لب سيراب عرفى ريختى صد چشمه زهر
جرعه هم در درون چاک چاک ما بريز