شماره ٣٧٦: چون زخم تازه دوخته از خون لبالبم

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون زخم تازه دوخته از خون لبالبم
اى واى اگر بشکوه شود آشنا لبم
بيدردى آورد همه قول طرب مسنج
گاهى بحال گوئى دل ميگشا لبم
بستى لبم ز شکوه و ذوق ادب شناخت
هر موى من ادا کند اين شکر با لبم
بگذشت عمر و گفت وشنو با تو رونداد
اى بى نصيب گوشم واى بى نوا لبم
صد بار لب گشودم و بر کس نريختم
آنها که موج ميزند از سينه تا لبم
لب وعده کرده بود که گويد غمم بدوست
وقتست اگر بوعده نمايد وفا لبم
در دل گذشت يار و فرو ريختم بدل
پيغامها که داشت نهان از صبا لبم
اقرار کن که سنگدلم بعد از آن اگر
لب واکنم بشکوه ، بدندان بخالبم
عرفى بترهات زن آتش که جاودان
ماند گرسنه گوشم و باشد گدا لبم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید