شماره ٤١٦: اينک رسيد وعده گشاد نقاب کو

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اينک رسيد وعده گشاد نقاب کو
رفتيم تا دريچه صبح آفتاب کو
جامى کشيده محتسب و فتنه ميکند
کو تازيانه ادب احتساب کو
خونم حلال بر تو ولى داور جزا
گر گويدم شهيد که گشتى جواب کو
کيفيت شباب هم از جنس کيمياست
اينک شباب نشاه عهد شباب کو
ما لب بالعطش نگشائيم و تن زنيم
آخر وجود آب ضرورست آب کو
صد درد دل گذشت و شکر خنده نکرد
هان اى زبان و دل گره اضطراب کو
نور جمال دوست نگنجد درين نظر
کو ديده بحوصله آفتاب کو
شرمش نظاره دشمن و شوقم نگاه دوست
دل پاره پاره شد زکشاکش نقاب کو
عرفى نگو که مستى و راه عدم دراز
اينک شدم سوار عنان کو رکاب کو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید