شماره ١٢: چشم مخمور ترا حاجت مى نوشى نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم مخمور ترا حاجت مى نوشى نيست
سرمه در چشم کم از داروى بيهوشى نيست
سخن تلخى اگر مى گذرانى مردى
دعوى حوصله تنها به قدح نوشى نيست
خوشه ما به دهن دانه آتش دارد
برق با خرمن ما مرد هم آغوشى نيست
دست تکليف مکن در کمرم اى رضوان
سبزه باغچه خلد، بناگوشى نيست
مى توان يافت ز عنوان جبين مضمون را
هيچ علمى چو زبان دانى خاموشى نيست
در ديار ستم از نامه صد پاره ما
جاى در رخنه ديوار فراموشى نيست
دردسر تا نکشى صائب ازين بيخبران
گوشه اى امن تر از عالم خاموشى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید