شماره ١٤: در پريشان نظرى غير پريشانى نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در پريشان نظرى غير پريشانى نيست
عالمى امن تر از عالم حيرانى نيست
قفس تنگ فلک جاى پر افشانى نيست
يوسف نيست درين مصر که زندانى نيست
از جهان با دل خرسند بسازيد چو مور
کاين گهر در صدف تاج سليمانى نيست
چون ره مرگ سفيدى کند از موى سفيد
وقت جمعيت اسباب تن آسانى نيست
تير کج را ز کمان دور شدن رسوايى است
زير گردون وطن ما ز گرانجانى نيست
نيست از نقص جنون، خانه نشين گر شده ايم
عشق، شهرى است درين عهد، بيابانى نيست
ساده کن لوح دل روشن خود را از نقش
که بصيرت به سواد خط پيشانى نيست
در دل خاک، شهان گنج گهر گر دارند
گنج بى سيم و زران جز غم پنهانى نيست
به که بر لب ننهد ساغر بى پروايى
هر که را حوصله زهر پشيمانى نيست
سر زلف تو نباشد، سر زلف ديگر
از براى دل ما قحط پريشانى نيست
اژدها مى شود اين مار ز مهلت صائب
رحم بر نفس نمودن ز مسلمانى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید