شماره ٧٥: درين دو هفته که زاينده رود سرشارست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
درين دو هفته که زاينده رود سرشارست
پلى است آن طرف آب، هر که هشيارست
چسان ز سير چمن خاطرم گشاده شود؟
که بوى گل به دماغ ضعيف من بارست
دل آرميده بود تا شمرده است نفس
چمن صحيح بود تا نسيم بيمارست
عرق ز روى تو آتش به زير پا دارد
عجب نباشد اگر همچو اشک، سيارست
به خارخار هوس دامن تو در گروست
وگرنه باديه عشق بى خس و خارست
به وصل دلبر کنعان رسيدن آسان نيست
متاع اين سفر از چشم همچو دستارست
ز درد خويش ندارم خبر، همين دانم
که هر چه جز دل خود مى خورم زيانکارست
جهان به مجلس مستان بيخرد ماند
که در شکنجه بود هر کسى که هشيارست
به مجمعى که فتادى بساز با ياران
که در نماز جماعت شتاب بيکارست
مخور فريب مسيحا و چاره سازى او
که شربت دل بيمار، چشم بيمارست
نظر به کعبه و بتخانه نيست عاشق را
که طفل، شوخ چو افتاد خانه بيزارست
به طبع تازه صائب فسردگى مرساد!
که در بهار و خزان خامه اش گهربارست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید