شماره ٩٤: تن آهنين و نفس گرم و دل رميده خوش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تن آهنين و نفس گرم و دل رميده خوش است
سپند مضطرب و مجمر آرميده خوش است
صدف پر از گهر و ابر قطره بار نکوست
عذار يار عرقناک و مى چکيده خوش است
سکون ز مرکز و گردش بجاست از پرگار
پياله در حرکت، صحبت آرميده خوش است
به پاى قافله نتوان شدن فلک پرواز
سفر چو عيسى ازين خاکدان جريده خوش است
شکستنى است کليدى که بستگى آرد
زبان کز او نگشايد دلي، بريده خوش است
تمام سوز نگشت از شتاب، پروانه
سفر در آتش سوزان عنان کشيده خوش است
کمان به گوشه ابرو بلند مى گويد
که راست خانگى از مدم خميده خوش است
عطا و منع مساوى است با رضامندى
درين رياض گل چيده و نچيده خوش است
چه عمر پوچ به گفتار مى کنى صائب؟
سخن که نيست در او مغز، ناشنيده خوش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید