شماره ١٣٦: حذر کنيد ز چشمى که آسمان گون است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
حذر کنيد ز چشمى که آسمان گون است
که همچو سبزه شمشير تشنه خون است
ز گريه اى که به دامان دشت مجنون ريخت
هنوز داغ لاله کشتى خون است
دل رميده من گرد کاروان غزال
جنون دورى من گردباد هامون است
ز مرگ، صولت ديوانگان نگردد کم
که چشم شير چراغ مزار مجنون است
ز شکر، جرأت اهل هوس فزون گردد
زبان شکوه عشاق نعل وارون است
گرفته اند بر او همچو طوق فاخته تنگ
به جرم اين که درين باغ سرو موزون است
نشانه تنگ کند بر خدنگ ميدان را
دلى که نيست هوايى هميشه محزون است
به عشق حسن چو پيوست آرميده شود
که خوابگاه غزالان کنار مجنون است
تو ز انتظار هما استخوان خود بگداز
که در خرابه ما جغد نيز ميمون است
کسى که سر به گريبان خم کشد صائب
سرآمد همه آفاق چون فلاطون است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید