شماره ١٣٨: رکاب عزم تو در دست خواب سنگين است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
رکاب عزم تو در دست خواب سنگين است
وگرنه توسن فرصت هميشه در زين است
ز خواب قطع نظر کن که عشق چابک دست
فلاخنى است که سنگش ز خواب سنگين است
خزان ز غنچه تصوير راست مى گذرد
هميشه جمع بود خاطرى که غمگين است
حضور عشق بود بيش دور گردان را
که سيل واصل دريا نگشته شيرين است
درين دو هفته که مهمان اين چمن شده اى
به خنده لب مگشا، روزگار گلچين است
به گوش، خنده کبک است ناله عشاق
ترا که پشت به کوه گران تمکين است
به غير حسرت آغوش من حديثى نيست
کتابه اى است که مناسب به خانه زين است
هر آنچه مى طلبى از گشاده رويان خواه
که فيض صبح دهد جبهه اى که بى چين است
گل از ترانه بلبل فراغتى دارد
علاج شکوه بيهوده گوش سنگين است
نخفت فتنه آن چشم از دميدن خط
فسانه اى است که خواب بهار شيرين است
گل هميشه بهارست روى بى برگان
اگر دو روز گل اعتبار رنگين است
بگير جان و بده بوسه اى در آخر حسن
که اين متاع درين چند روز شيرين است
پياله مى زند از خون گرم خود در خواب
ز بس که ديده پرويز محو شيرين است
نظر به جوش خريدار نيست يوسف را
کلام صائب ما بى نياز تحسين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید