شماره ١٤١: ز درد، عشق مرا بى نياز ساخته است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز درد، عشق مرا بى نياز ساخته است
ز جستجوى دوا بى نياز ساخته است
ادا چگونه کنم شکر درد بى درمان؟
که از طبيب مرا بى نياز ساخته است
کمند جاذبه بحر، همچو سيل بهار
مرا ز راهنما بى نياز ساخته است
نظر به ملک سليمان سيه نمى سازد
قناعتى که مرا بى نياز ساخته است
خوشم به بى سر و پايي، که خانه بر دوشى
مرا ز هر دو سرا بى نياز ساخته است
رسانده است مرا بيخودى به مأوايى
که از مقام رضا بى نياز ساخته است
کباب حسن گلوسوز تشنگى گردم!
کز آب خضر، مرا بى نياز ساخته است
تپيدن دل بيتاب در طريق طلب
مرا ز منت پا بى نياز ساخته است
هواى باطل دنيا عجب فسونسازى است
که خلق را ز خدا بى نياز ساخته است
جمال کعبه مقصود، از کمال ظهور
مرا ز قبله نما بى نياز ساخته است
نيازمندى ما کى به خاطرت گذرد؟
چنين که ناز ترا بى نياز ساخته است
نيازمند تو کرده است ما فقيران را
ترا کسى که ز ما بى نياز ساخته است
منم که ناز به معشوق مى کنم صائب
وگرنه عشق که را بى نياز ساخته است؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید