شماره ٢٢٥: به اين نشاط که دل سر به تيغ يار گذاشت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به اين نشاط که دل سر به تيغ يار گذاشت
کدام تشنه لب خود به جويبار گذاشت؟
جواب خود حلال مرا چه خواهد گفت؟
ستمگرى که ترا دست در نگار گذاشت
به يک دو بوسه کز آن سنگدل طلب کردم
حقوق خدمت صد ساله برکنار گذاشت؟
چنان فريفته حسن اين چمن شده ام
که دست رد نتوانم به هيچ خار گذاشت
ز عجز، قدرت کارش تمام صورت بست
مصورى که شبيه تو نيمکار گذاشت
کجا به سايه بال هما کند اقبال؟
کسى که دامن دولت به اختيار گذاشت
نداشت عرصه ميدان بيقرارى من
که کوه صبر مرا عشق برقرار گذاشت
فسان تيزى رفتار گشت سنگ رهش
سبکروى که مرا دست زير بار گذاشت
ز سخت رويى دشمن نمى شود مغلوب
مبارزى که به دشمن ره فرار گذاشت
گرفت روزن خورشيد را به دود چراغ
سيه دلى که ترا خال بر عذار گذاشت
به جلوه اى که درين بحر کرد ابر بهار
هزار دانه گوهر به يادگار گذاشت
وفا به وعده ناکرده مى کند صائب
همان که ديده ما را در انتظار گذاشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید