شماره ٣٠٤: زلف کج تو سلسله جنبان آتش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زلف کج تو سلسله جنبان آتش است
هندو هميشه در پى سامان آتش است
هر چشمه را به راهنمايى سپرده اند
پروانه خضر چشمه حيوان آتش است
در عهد خوى گرم تو چون داغ لاله چرخ
پاى به خواب رفته دامان آتش است
بر داغ نااميدى ما رشک مى برد
پروانه اى که چتر سليمان آتش است
از شور ماست کان ملاحت جهان عشق
اشک کباب ما نمک خوان آتش است
هر نکته اى ز عشق، بهارى است دلفروز
در هر شرر نهفته گلستان آتش است
دارد ز بيقرارى ما خار در جگر
دودى که گردباد بيابان آتش است
بر خود چو عقل، عشق دکانى نچيده است
يک مشت خار، مايه دکان آتش است
تا عشق دفتر پر و بال مرا گشود
پروانه فرد باطل ديوانه آتش است
استاده اند بر سر پا شعله ها تمام
امشب کدام سوخته مهمان آتش است؟
ايجاد تن براى سپردارى دل است
خاکستر فسرده نگهبان آتش است
جانسوزتر ز آتش قهرست لطف عشق
اشک کباب از رخ خندان آتش است
در پنجه تصرف عشق تو، نه فلک
چون مهره هاى موم به فرمان آتش است
تا هست در ميان سخن آتشين عشق
هر خامه اى که هست، رگ کان آتش است
جان مى دهد به سوختگان ناتوان عشق
چون خار خشک گشت رگ جان آتش است
از پيچ و تاب ما جگر عشق تازه شد
خاشاک برگ عيش گلستان آتش است
صائب ز گفتگوى تو گرم است بزم عشق
خاموشى تو تخته دکان آتش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید