شماره ٣١٦: عرش بلند مرتبه بنيان آدم است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
عرش بلند مرتبه بنيان آدم است
خورشيد عقل، شمسه ايوان آدم است
آدم چه جوهرى است، که گنجينه سپهر
با صد هزار چشم نگهبان آدم است
لعلى که خون کند به جگر آفتاب را
در مشت خاک بى سر و سامان آدم است
همت بلند دار که نه خاتم سپهر
فرمان پذير دست سليمان آدم است
در بزم قدسيان خبرى زين چراغ نيست
سوز و گداز، شمع شبستان آدم است
از پيچ و تاب درد، ملک را نصيب نيست
اين تاب در کمند رگ جان آدم است
ده آيه حواس که منشور قدرت است
نازل ز روى مرتبه در شأن آدم است
از قدر، پاى بر سر گردون گذاشته است
در خاک اگر چه گوشه دامان آدم است
بر هر گل زمين، گل ابرى گماشته است
روى شکفته تازه کن جان آدم است
تا دست مى رسد به مى و مطرب و نگار
انديشه بهشت ز کفران آدم است
از دلو آفتاب ربوده است اختيار
اين يوسفى که در چه کنعان آدم است
آدم نه اي، ازان ز فلک شکوه مى کنى
ورنه فلک مسخر فرمان آدم است
صائب جواب آن غزل سيدست اين
کامروز آدم است که شيطان آدم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید