شماره ٣٤٤: زان آتشين ميى که ز لب در اياغ توست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زان آتشين ميى که ز لب در اياغ توست
ياقوت آبدار بتان سنگداغ توست
نتوان ز جستجو به تو هر چند راه برد
هر کس برون دويده ز خود در سراغ توست
چشمى که چون ستاره نظربند خواب نيست
حيران پرتو گهر شبچراغ توست
دلهاى پاره پاره خونين دلان خاک
در چشم عارفان گل صد برگ باغ توست
در چشم من ز سنبل فردوس بهترست
آشفته خاطرى که پريشان دماغ توست
از درد اگر به صاف بود چشم ديگران
ما را نظر ز صاف به درد اياغ توست
از روى آتشين تو بى بهره ايم ما
هر چند نور ديده ما از چراغ توست
خواهد حباب وار سرت را به باد داد
اين باد نخوتى که گره در دماغ توست
چون صائب آن که چاشنى درد يافته است
قانع به زخم خار ز گلهاى باغ توست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید