شماره ٣٦٣: بر طفل اشک خون جگر دست يافته است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
بر طفل اشک خون جگر دست يافته است
در آب، رنگ چون به گهر دست يافته است؟
بتوان به حرف نرم دل سنگ آب کرد
شير از ملايمت به شکر دست يافته است
زين طفل مشربان ز مکتب گريخته
آفت ز شش جهت به ثمر دست يافته است
سيرى ز آب تيغ ندارد شهيد ما
بر آب خضر تشنه جگر دست يافته است
افتادگى چرا نکند کس شعار خويش؟
زلف از فتادگى به کمر دست يافته است
خود را چسان به بوسه تسلى کنم ازو؟
مورى به تنگهاى شکر دست يافته است
در هم نريخته است اگر مهره نجوم
چون بدگهر به پاک گهر دست يافته است؟
امروز نيست دست جفاى فلک دراز
ديرى است تا بر اهل هنر دست يافته است
بى گريه اى مباش که شبنم به طرف باغ
بر گل ز فيض ديده تر دست يافته است
نبود عجب که خنده نو کيسگى زند
گل يک دو روز شد که به زر دست يافته است
فرهاد هم به کوه و کمر برده است راه
خسرو اگر به گنج گهر دست يافته است
(خواهد شدن چو لاله بناگوش ميکشان
از نوبهار تاک شرر دست يافته است)
برگشته است همچو صدا بى اثر ز کوه
فرياد ما کجا به اثر دست يافته است؟
چون آب، موج مى زند از جبهه صدف
کز پاک طينتى به گهر دست يافته است
بى سيلى و تپانچه کسى از دست مى دهد؟
بر طفل شوخ چشم، پدر دست يافته است
صائب شکر به تنگ بود در کلام تو
کلک تو بر کدام شکر دست يافته است؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید