شماره ٣٧٧: از تير غمزه اش دل ديوانه پر شده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
از تير غمزه اش دل ديوانه پر شده است
بيرون روم که از پرى اين خانه پر شده است
خون مى خورد ز تنگى جا، حرف آشنا
از بس دلم ز معنى بيگانه پر شده است
بلبل کند به غنچه غلط، خانه مرا
از بوى گل ز بس که مرا خانه پر شده است
حيرت امان نمى دهدم تا بيان کنم
کاين بحر بيکنار ز يک دانه پر شده است
مينا گلوى خويش عبث پاره مى کند
گوش قدح ز نعره مستانه پر شده است
ساقى چه حاجت است خرابات عشق را؟
کز جوش باده شيشه و پيمانه پر شده است
هر چند آفتاب رخ اوست زير ابر
از اشک، چشم روزن اين خانه پر شده است
هرگز نبود فيض جنون عام اين چنين
از جوش نوبهار تو، ديوانه پر شده است
گلگل شده است روى تو از جام آتشين
اسباب عيش بلبل و پروانه پر شده است
مشمار سهل، آفت دنياى سهل را
صد مور کشته، بر سر يک دانه پر شده است
از باده خشک لب شدن و مردنم يکى است
تا شيشه ام تهى شده، پيمانه پر شده است
صائب به ذوق زمزمه ما کجا رسد؟
گوشى که از شنيدن افسانه پر شده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید