شماره ٤٦٢: تا هست اثر ز عاشق شيدا تمام نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا هست اثر ز عاشق شيدا تمام نيست
ناگشته موج محو به دريا تمام نيست
تا در سرست باد تعين حباب را
پيوسته است اگر چه به دريا تمام نيست
چون شبنم گداخته در نور آفتاب
هر کس نگشته محو تماشا تمام نيست
تا همچو سوزن است به دنبال چشم تو
آويختن به دامن عيسى تمام نيست
باشد به قدر سنگ نشان جستجوى نام
با کوه قاف عزلت عنقا تمام نيست
ناکرده پاى سعى چو پرگار آهنين
گشتن به گرد نقطه سودا تمام نيست
گر از گذشتگى گذرى مى شوى تمام
ورنه گذشتن از سر دنيا تمام نيست
تا صفحه نانوشته بود فرد باطل است
بى خط سبز چهره زيبا تمام نيست
تا در پى سحاب بود چشمش از حباب
لاف کرم ز گوهر دريا تمام نيست
همت طلب ز گوشه نشينان که سلطنت
بى استعانت از در دلها تمام نيست
گردد به شاهدان معانى سخن تمام
لاف سخن به دعوى تنها تمام نيست
عرض کمال، شاهد نقص بصيرت است
اظهار نقص هر که کند ناتمام نيست
تا مى کند تميز ز هم نقد و قلب را
صائب عيار ديده بينا تمام نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید