شماره ٤٩٧: بتوان به آه کام دل از آسمان گرفت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
بتوان به آه کام دل از آسمان گرفت
زور کمان به گرمى آتش توان گرفت
مى بايدش ز حاصل ايام دست شست
سروى که جاى بر لب آب روان گرفت
از ترکتاز عشق شکايت چسان کنم؟
کاين لشکر از سپاه من اول زبان گرفت
از وعده دروغ دل از دست مى دهيم
يوسف به سيم قلب ز ما مى توان گرفت
دندان به دل فشار که آب حيات رفت
هر تشنه کاين عقيق به زير زبان گرفت
چون صبح هر که سينه خود را نمود صاف
عالم چو آفتاب به تيغ زبان گرفت
صائب ز خود برآى که چون تيغ آبدار
هر کس برون ز خويشتن آمد جهان گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید