شماره ٥٣٩: درد تو به دلهاى سبکروح گران است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
درد تو به دلهاى سبکروح گران است
تبخال بر آن لب گره رشته جان است
در وصل دل از هجر فزون دل نگران است
آوارگى تير در آغوش کمان است
بر خاطر آزاده من دست گهربار
چون دست تهى بر دل محتاج گران است
از دل نبرد شوق وطن عزت غربت
در صلب گهر آب همان قطره زنان است
ايمن نتوان گشت ز برگشتگى بخت
پيوست هدف را خطر از پشت کمان است
در قافله ريگ روان پيش و پسى نيست
پس مانده اين مرحله از پيشروان است
حيرت زدگان را نبود بهره اى از وصل
در دامن گل ديده شبنم نگران است
در بال و پر عزم، مرا کوتهيى نيست
سنگ ره من کاهلى همسفران است
بيتابى ذرات جهان در طلب حق
در شيشه ساعت سفر ريگ روان است
صائب نگه گرم در آن چشم سيه مست
برقى است جهانسوز که در ابر نهان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید