رخسار تو روز سيه ريش نديده است
زلف سيهت مفلسى دل نکشيده است
بر برگ گلت گرد کسادى ننشسته است
دنبال خريدار، نگاهت ندويده است
ابروى تو پيوسته به خوبى گذرانده است
چشم تو خمار مى گلگون نکشيده است
تلخى ندامت نچشيده است دهانت
دندان تأسف لب لعلت نگزيده است
معذورى اگر قدر گرفتارى ندانى
پروانه اى از پاى چراغت نپريده است
حق بر طرف توست در آزردن صائب
سر رشته پيمان تو هرگز نبريده است