شماره ٥٧٤: در هر جگرى شورى ازين گرم نفس هست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در هر جگرى شورى ازين گرم نفس هست
چون صبح، مرا حق نفس بر همه کس هست
انديشه آزاد شدن فال غريبى است
آن را که خيابان گل از چاک قفس هست
گلبانگ نشاط از دل مجنون نشود کم
چندان که درين باديه آواز جرس هست
گر نيست مرا در حرم تنگ شکر، بار
سامان به سر دست زدن همچو مگس هست
صائب نشود پخته به خورشيد قيامت
در ميوه هر دل که رگ خام هوس هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید