ز نغمه تا خدا يک کوچه راه است
بر اين حرف بلندم نى گواه است
به حق از تنگناى نى رسيدم
خوشا ملکى که اينش شاهراه است
همه سر اناالحق مى سرايد
ندانم آب اين نى از چه چاه است
نوايش گوش را تنگ شکر کرد
دهان نى که را تا بوسه گاه است
کباب شعله آواز گردم
که يک زنجيره او زلف آه است
نواى عود در طاقت گدازى
به آتشدستى برق نگاه است
مشو از کاسه طنبور غافل
که لبريز از شراب عقل کاه است
بکش دست نوازش بر سر چنگ
که لوح سينه ام بر مد آه است
تأمل چيست در دلها شکستن؟
تصور کن همان طرف کلاه است
گناه شرمگينان را چو صائب
زبان بى زبانى عذرخواه است