شماره ٧٦٤: صبح از رشک بنا گوشت گريبان چاک کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
صبح از رشک بنا گوشت گريبان چاک کرد
روى گرمت مهر را داغ دل افلاک کرد
سهل باشد گر لب از خميازه نتوانيم بست
از خمار مى لب ساغر گريبان چاک کرد
تا گل صبح قيامت خار خار من بجاست
خار در پيراهنم مژگان آن بيباک کرد
با چنين پيشانيى زآيينه گل صافتر
ديده ما را چرا گردون پر از خاشاک کرد؟
با چنين نظمى که بر آيينه دل صيقل است
دام بتوان در غبار خاطرم در خاک کرد
تن به خوارى ده که خورشيد جهان افروز را
اينچنين با خاک يکسان شعله ادراک کرد
اشک را بنگر چه با رخسار زردم مى کند
روز اول روى دادن طفل را بيباک کرد
تا توانى دست از فتراک همت برمدار
جذبه همت مرا سرحلقه فتراک کرد
پيش مردم، کشتن آتش به آتش رسم نيست
آتشم را سرد چون آن روى آتشناک کرد؟
از براى رقعه هر کس کاغذى خوش مى کند
صائب ما رقعه خود را ز برگ تاک کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید