شماره ٧٦٦: ذوق رسوايى مرا بيزار نام و ننگ کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ذوق رسوايى مرا بيزار نام و ننگ کرد
لذت آوارگى بر من زمين را تنگ کرد
نيست آسان سينه روشن کردن از گرد ملال
صبح دم را باخت تا آيينه را بى زنگ کرد
اشک تلخى در بساطش ماند از برگ حيات
هر که چون گل زندگانى صرف آب و رنگ کرد
کوه را برق تجلى در فلاخن مى نهد
کوهکن چون صورت شيرين رقم بر سنگ کرد؟
بر جبين ما نخواهد ماند گرد معصيت
بحر خواهد سيل را با خويشتن يکرنگ کرد
مى برم در بيضه فولاد بر جوهر حسد
بس که پيکان ستم بر دل نفس را تنگ کرد
عشق و شاهى شد يقين هم پله يکديگرند
چرخ تا پرويز را با کوهکن همسنگ کرد
در جهان مى خواست قحط شبنم جان افکند
آن که مژگان ترا چون مهر زرين چنگ کرد
اين جواب آن غزل صائب که مى گويد سعيد
بر رم آهو بيابان را زشوخى تنگ کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید