آب حيوان ديد لعلت را و ايمان تازه کرد
از دهان موج بيتابانه صد خميازه کرد
از پريشان گردى گلشن زهم پاشيده بود
دام، اوراق پر و بال مرا شيرازه کرد
خنده شادى چه مى جويى درين ماتم سرا؟
گل تمامى عمر خود را صرف يک خميازه کرد
شرکت فيض شهادت بر نتابد رشک عشق
کشتن پرويز داغ کوهکن را تازه کرد
طوق زنار گلوى قمريان را پاره ساخت
سرو پيش قد موزون تو ايمان تازه کرد
با بزرگان باش صائب تا شود نامت بلند
خم فلاطون را درين عالم بلندآوازه کرد
پيش ازين هر چند شهرت داشت در ملک عراق
سير ملک هند صائب را بلندآوازه کرد