شماره ۸٥٠: يارب اى مهجور را در بزم وصلت بار ده

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يارب اى مهجور را در بزم وصلت بار ده
از مى روحانيانش ساغر سرشار ده
دل بجان آمد مرا زين عالم پر شور و شر
راه بنما سوى قدسم عيش بى آزار ده
سخت مى ترسم که عالم گردد از اشگم خراب
يارب اين سيلاب خون را ره بدريا بار ده
در فراقت مردم اى جان جهان رحمى بکن
يا دلم خوش کن بوعدى يا به وصلم بار ده
دل هميخواهد که قربانت شود در عيد وصل
جان لاغر را بپرور شيوه اين کار ده
تيره شد جان و دلم از امتزاج آب و گل
سينه را اسرار بخش و ديده را انوار ده
عقل جزئى از سرم کن دور و عقل کل فرست
زنگ غم بزداى از دل شادى غمخوار ده
تا بکى مخمور باشند از مى روز الست
عاکفان کوى خود را باده اسرار ده
هر گروهى را ز فضلت نعمتى شايسته بخش
زاهدان را وعد جنت عاشقان را بار ده
يارب آن ساعت که از دهشت زبان ماند ز کار
(فيض) را الهام حق کن طاقت گفتار ده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید