شماره ۸٦٠: برفت از برم آن نگار يگانه

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برفت از برم آن نگار يگانه
دلم شد بدنبال حسنش روانه
سخن از فراقش چه گويد زبانم
تو گوئى کشد آتش دل زبانه
چو حرف گهربارش از نامه خوانم
گهر ميشود اشک من دانه دانه
برون رفت از سينه با کوه اندوه
بدنبال دل ميدوم خانه خانه
دلم را غمش کرد سوراخ سوراخ
بتدريج بى منت و بى گمانه
غم دل نه بگذاشت جاى فراغت
عبث مطربم ميسرايد ترانه
اگر نيستم قابل بزم وصلش
پسندم بود جاى در آستانه
بگوشم رسيده است تا قصه عشق
دگر قصها نيست الا فسانه
عبث دست و پا ميزنى (فيض) بشکيب
چه گونه سرآيد غم جاودانه
خلاصى ميسر نگردد کسى را
که افتد درين قلزم بيکرانه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید