شماره ۸٨٢: کى پسندى تو جفا بر من مسکين کى کى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کى پسندى تو جفا بر من مسکين کى کى
تو و انديشه اين کار خدا را هى هى
معدن مهر و وفا زآنکه ازو جور و جفا
حاش لله کى آيد ز تو اينها کى کى
درديم وعده وصلت ببهار اندازى
باز چون فصل بهار آيد گوئى دى دى
زخم بر من زنى و دست من آلوده کنى
تا چه گويند که زد زخم بگوئى وى وى
بس که با ناله و زارى دل من خو کرده است
چون شوم خاک نرويد ز گل من جزنى
مى انگور نخواهم که بود تلخ و پليد
لب شيرين تو خواهم بمکم پى در پى
جرعه از لب لعلت اگرم دست دهد
تا ابد موى بمويم همه گويد مى مى
گر بخاکم گذرى رقص کنان برخيزم
وز سر شوق زنم نعره ياحى ياحى
هاى و هوئى بکن اى (فيض) بود کز طرفى
ناگهان بر سرت آيد که رسيدم هى هى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید