شماره ۹٠٦: مست و بى پروا بيغما ميروى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مست و بى پروا بيغما ميروى
لا اوحش الله خوب و زيبا ميروى
غارت جانهاست مقصود دلت
تا بعزم صيد دلها ميروى
ميروى و همرهت دلهاى ما
تا نه نپندارى که بى پا ميروى
ميروى و صد هزاران دل ز پى
در خيالت آنکه تنها ميروى
ميروى و شهر ويران ميشود
شهر صحرا ميشود تا ميروى
شهر صحرا گشت و صحرا شهر شد
تا ز منزل سوى صحرا ميروى
هم تماشاى خودت خوشتر بود
گر بسيرى يا تماشا ميروى
جان و دل خواهم بقربانت کنم
يک نفس مى ايستى يا ميروى
(فيض) در گرد رهت مشگل رسد
تند و تلخ و چست و زيبا ميروى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید