شماره ۹٠٨: بيک نظر کندم ديده مبتلاى کسى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيک نظر کندم ديده مبتلاى کسى
نديده است چو ديده کسى بلاى کسى
خرابى دل من نيست جز ز ديده من
که بسته باد چنين روزن از سراى کسى
ز دست ديده چه سازم مرا بجان آورد
کسى چگونه کشد روز و شب جفاى کسى
من از کجا و غم عشق بيغمان ز کجا
چه لازمست کسى غم خورد براى کسى
ز ديده شکوه کنم يا ز جور مهرويان
بلاست بدتر يا مايه بلاى کسى
ز عشق شکر کنم يا کرشمه معشوق
دواست خوشتر يا مايه دواى کسى
وفا و مهر ازينان طمع مدار ايدل
نميشوند نکويان بمدعاى کسى
چو ديده ديد و طپيدن گرفت دل نتوان
بغير آنکه نهد دل کسى براى کسى
چو دل ز سينه برون رفت و با کسى پيوست
طمع مدار دگر گردد آشناى کسى
ز غير شکوه برم سوى بار ازو بکجا
بهر کسى نتوان گفت ماجراى کسى
ز بيوفائى خوبان بجان رسد گر (فيض)
سزاى اوست که دل بست در وفاى کسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید