شماره ٦٠: اى که چون عمر ميروى بشتاب

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که چون عمر ميروى بشتاب
خستگانرا به غمزه درياب
گر وفا ميکنى بوعده قتل
کارم از دست ميرود بشتاب
غم تو راحت دل غمگين
عشقت آرام سينهاى کباب
بى خودم کن از آن لب ميگون
تشنه را به جرعه درياب
شب نشستم بياد ابرويت
پشت بر خواب و روى در محراب
عاشقانرا سر غنودن نيست
ديده بى دلان ندارد خواب
خواب در چشم من چه سان آيد
چون دمى نيست خالى از سيلاب
بر رخم بسته تا بکى در وصل
افتتح يا مفتح الابواب
(فيض) آندم بدوست پيوندى
که نباشى تو در ميانه حجاب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید