شماره ٧٣: تا نگذرد ز نام سزاوار نام نيست

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا نگذرد ز نام سزاوار نام نيست
تا معترف به نقص نباشد تمام نيست
اى نامور ز پيش و پس خويش کند حذر
جائى مدان که بهر شکار تو دام نيست
عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگى
بى معرفت عبادت عابد تمام نيست
از دينى اکتفا به تمتع کن و بمان
کين ناقبول قابل عقد دوام نيست
کامى مجو ز دهر که ناکاميست کام
کاهى که دل درو نتوان بست کام نيست
کس را نه کام داده نه ناکام کرده اند
فرقى درين ميان خواص و عوام نيست
بهر خواص گر چه بود لطف هاى خاص
بهر عوام نيز بود آنچه عام نيست
دارد مصيبتى همه ليک مختلف
تلخست احتمال مصيبت چو عام نيست
حزن و سرور را بمساوات داده اند
گر چه تفاوتى است که خواجه غلام نيست
زاهد کجا و عاشق شوريده سر کجا
هرگز ميان اين دو نفر التيام نيست
بگذر بخير دشمن و بر ما مکن سلام
سالم چو نيستيم ز شرط سلام نيست
غافل ز ذکر حق نشوى (فيض) يکنفس
بى ذکر مستدام عبادت تمام نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید