شماره ١٤٢: از دل مقصود عشق بازيست
غزلستان ::
فیض کاشانی ::
غزلیات
از دل مقصود عشق بازيست
تا ظن نبرى که عشق بازيست
گر غرقه بخون ديده باشد
پيراهن عاشقان نمازيست
يک مصلحت از جفاى خوبان
رفتن بحقيقى از مجازيست
بر وجه مجاز جلوه حسن
تعليم طريق عشق بازيست
ورزيدن بندگيست مطلوب
گر عشق حقيقى از مجازيست
ناکامى عاشقان بود کام
ناسازى عشق کار سازيست
بيمارى عشق تندرستى است
پستى در عشق سر فرازيست
سرمايه عاشقان نيازست
پيرايه حسن بى نيازيست
هر کس سخنى که داشت طى شد
افسانه ما بدين درازيست
جان بر سر عشق شاهدان نه
اى (فيض) شهيد عشق غازيست
نظرات نوشته شده