شماره ١٥٣: زمستان خراباتيم پند است

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زمستان خراباتيم پند است
که هر کو عشق بازد هوشمند است
خوشا آن دل که در زلفى اسير است
بزنجير جنون عشق بندست
فرو ناريم سر جز بر در دوست
فقيران را سر همت بلند است
همه عالم طلبکارند او را
اگر مؤمن وگر زنار بندست
مرا ز اسباب عيش اين جهانى
دل پر درد عشق او پسند است
نخواهم از کمند او رهائى
که جانرا رشته عمر اين کمند است
مدامم چشم بر لطف نهانى است
ز عيش جاودان اينهم پسند است
همين دانم که تاريکست روزم
نميدانم شمار عمر چند است
مزن از عشق دم بى عشق اى (فيض)
چو معنى نيست دعوى ناپسند است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید