شماره ١٩٨: دلى که عشق ندارد وجود اوست عبث

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلى که عشق ندارد وجود اوست عبث
چو پرتوى ندهد شمع دور اوست عبث
وجود خلق براى پرستش حقست
کسى که حق نپرستد وجود اوست عبث
کسى که سود و زيانش نه در ره عشق است
زيان اوست بسى سهل و سود اوست عبث
عبادتت نکند سود معرفت چون نيست
چو جامه را نبود تار و پود اوست عبث
گمان مبر ز سراب جهان شوى سيراب
که هر چه بود ندارد نمود اوست عبث
بيا عبادت حق کن ز باطلان بگريز
که مهر باطل باطل درود اوست عبث
اگر نه (فيض) براى خدا سخن گويد
سخن سرائى او چون وجود اوست عبث
خموش باش محيط جهان پر از سخن است
ببحر هر که گهر ريخت جود اوست عبث



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید